در ۱۹۰۷ نقاش نروژی، ادوارد مونک نوشت “اثر هنری فقط می تواند از درون یک انسان بر آید.” این می توانست شعار مکتب اکسپرسیونیسم باشد. جنبش هنری اوایل قرن بیستم که خصوصیات بارز آن جسارت. اعوجاج و غلو بود و در آن به گفته نقاش اسکار کوکوشکا “تصاویر، روح را مجسم می کنند.”
اکسپرسیونیسم در آلمان و اتریش
اکسپرسیونیسم خصوصا در آلمان و اتریش پر مایه بود. بر اثر جنگ جهانی اول، همان طور که در مناظر کابوس وار ماکس بکمان و تصاویر هزلی وحشیانه گئورگه گروس دیده میشود، حتی تاریکتر نیز شد. اکسپرسیونیسم همچنین با دیگر هنرها به عنوان مثال موسیقی اولیه شسوئنبرگ، نمایشنامه های استریندبرگ و فرانک ودکیند و سینمای صامت آلمان نیز در هم آمیخته، مثال معروف آن، فیلم مطب دکتر کالیگاری، (تصویر مقابل به سال ۱۹۱۹ اثر روبرت وینه است که در آن زوایای جنون آمیز صحنه، تضادهای شدید نور و سایه و تمرکز بر حالات برانگیخته هیجان و جنون، تمامی ویژگیهای نمادین این جنبش را نشان می دهد.
اکسپرسیونیسم چیست؟
اکسپرسیونیسم نوعی اغراق در رنگها و شکلهاست. شیوهای عاری از طبیعتگرایی که میخواست حالات عاطفی را هرچه روشنتر و صریحتر بیان نماید. دوره شکلگیری این مکتب به سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۳۵ میلادی بازمیگردد ولی در کل این شیوه از گذشتههای دور با هنرهای تجسمی همراه بوده و در دورههای گوناگون به گونههایی نمود یافتهاست. عنوان «اکسپرسیونیسم» در سال ۱۹۱۱ برای متمایز ساختن گروه بزرگی از نقاشان به کار رفت که در دهه اول سده بیستم بنای کارشان را بر بازنمایی حالات تند عاطفی، و عصیانگری علیه نظامات ستمگرانه حکومتها، مقررات غیرانسانی کارخانهها و عفونتزدگی شهرها و اجتماعات نهاده بودند. این هنرمندان برای رسیدن به اهداف خود رنگهای تند و مهیج و ضربات مکرر و هیجان زده قلم مو و شکلهای اعوجاج یافته و خارج از چارچوب را با ایجاد ژرفانمایی و بدون هیچگونه سامانی ایجاد میکردند و هر عنصری را که آرامشبخش و چشمنواز بود از کار خود خارج میکردند.